بسم الله الرحمن الرحیم

شاید بتوان برای نشان دادن عمق بحثها و چالشهای مطرح شده درعلوم اجتماعی و خصوصا فلسفه علوم اجتماعی به عنوان علمی درجه دو که متصدی بررسی ماهیت علوم اجتماعی است به دوگانهای مطرح در این علم اشاره کرد، دوگانها معمولا مسائل عمیقی در علوم اجتماعی هستند که هسته محوری و شاکله مفهومی ادبیات علوم اجتماعی را شکل می دهند و بدون فهم آنها عصاره و قلب یک مکتب در علوم اجتماعی فهم نمی شود، به عبارتی مسائل حیاتی هستند که سرنوشت هر مکتب و هویت هر مکتب در علوم اجتماعی در نسبت با تعریف خود مقابل این دوگانها رقم می خورد، البته ذکر این دو گانها بدون توجه به عقبه آنها در فلسفه علم و فلسفه اشتباهی بزرگ است، چرا که دو گانی مثل ذهن و عین یا نظم و تضاد و حقیقت و اعتبار همه ریشه در افکار و آراء فیلسوفان دارند، چه فلسفه و حکمت اسلامی با افرادی مثل فارابی و ابن سینا و شیخ اشراق و صدرا و خصوصا مشرب فکری علامه طباطبایی و شاگرادان این حکیم و عارف بزرگ و چه فیلسوفان غربی مثل کانت و دکارت و هگل و دیلتای و...دوگانهایی مثل ذهن و عین و حقیقت و اعتبار و نظم و تضاد و عاملیت و ساختار و....که سالها محل نقاش جریان چپ و راست مدرنیته بودند، یکی اصالت را در عالم به اصل تضاد و دیگری به اصل نظم می داد. برای طرح مسائل فلسفه اسلامی گفتگوی عمیق تر و نقادانه تر فلسفه اسلامی و فلسفه غربی و شکل گیری علم اجتماعی متکامل تر شاید بهترین مکان برای این گفتگو را بتوان دو گانهای علوم اجتماعی عنوان کرد، دستاوردهای فلسفه اسلامی در حوزه دوگان عاملیت و ساختار را با علت و فاعلی و علت قابلی که ادبیات مفصلی در این حوزه دارد را می توان در علوم اجتماعی بسط داد تا باب گفتگوی این گفتگو گشوده شود و ظرفیتها و امکانهای هر دو فلسفه سنجیده شود. و شرط لازم این گفتگو بنظر دو امر است: اول عدم خود باختگی ما نسبت به میراث غنی حکمی و عرفانی خود و امکان بسط آن در حوزه علوم اجتماعی و حتی رسیدن چارچوب روشی متاثر و منبعث از این مکتب طوریکه در عین فهم عمیق و منصفانه و البته نقادانه مکاتب علوم اجتماعی فعلی توان انداختن طرحی نو در مبانی و روش را به نمایش بگذارد تا مسیری برای حل بسیاری از دوگانهای لاینحل علوم اجتماعی باشد که هنوز بصورت مسائلی لاینحل رها شده اند و کسی توان جمع این دو گانها براساس مبانی و دادن پاسخی قانع کننده به مکتب دیگر در این حوزه ها را ندارد. شرط دیگر آنکه در این مسائل مهم از هر گونه غیرت ورزیدن بی جا و تعصب بپرهیزیم، منظور از تعصب حفظ روحیه حق طلبی و نقادی و عدم سجده مقابل بت های بزرگ ساحت اندیشه است، فرقی هم ندارد که صدرا باشد یا دکارت! باید مشی حق طلبی و حق گویی را حفظ کرد و با هر اندیشه ای با انصاف برخورد کرد تا از تمام امکانات آن فکر برای تقویت بنای علوم اجتماعی بهره برد.